قايق

حرف دلم را زد....
از ته دلم میگم بی معرفت خیلی بدی
حرفایی که آرزوم بود بشنوم به اون زدی
حالا من موندم چه جوری از خجالتت درام
خنده ای که واسه اون کردی تو کی کردی برام
واسه من فرصت نداشتی چرا دائم پیششی
چرا پس دستاتو از دستای اون نمیکشی
چرا پس اونو یه لحظه از خاطرت نمیبری
این حسودی نیست به قرآن
خیلی از اون سرتری
یا بیا به عشق اون روزا بمون پیشم
یا بزار اونم بره من دارم عقده ای میشم
قایق قدیمی بودم دلتو دادی به کشتی
از کنار قایق من با گذشت بودی گذشتی
واسه من فرصت نداشتی چرا دائم پیششی
اینقدر حرفامو خوردم دلم از دستت پره
میرمو عاشق میشم شاید بهت بربخوره
+ نوشته شده در سه شنبه ششم فروردین ۱۳۹۲ ساعت 2:26 توسط علي
|